۱۳ مهر ۱۳۸۲

ديشب بارون باحالي اومد و امروز صبح هوا خيلي خيلي لطافت طبعش زياد شده بود. خلاصه يه جورايي آدم دلش مي خواد بره يللي تللي. اما حيف كه بايد بري سركار... اميدوارم اوضاع هر چه زودتر از خال خالي بودن دربياد و من سردماغ بشم و .... بايد يه جورايي اين اهريمن ديونه رو شكستش بدم...

هیچ نظری موجود نیست: