۱۹ آذر ۱۳۸۶

یک چیزی که توی این فصل زمستان توی این شهر بزرگ برام جالب بود صدای قار قار کلاغاشه، توی ونکوور از بس درختان بلند و قدیمی هست که تعجبی نداره این همه کلاغ حضور داشته باشن، بعد از یک باران مداوم هوا اینقده خوبه که جون می ده بری بیرون و راه بری و نفس بکشی، انگاری ریه هام از هوای کثیف و آلوده از کار افتاده است!

هیچ نظری موجود نیست: